آیا کسی به سلامتی روان مددکاران اجتماعی اهمیت می دهد؟

 


قلب و روحم را به کار انداختم. من می توانستم کارهای بیشتری انجام دهم ، بیشتر باشم. من سخت بود ، من قوی بودم - تا وقتی که دیگر نبودم.

این یک مهمانی دوست داشتنی با دوستانم از مکتب کار اجتماعی است. با این حال ، من می دانم که یک سوال وحشتناک وجود دارد. بنابراین بین لیوان شراب و چیپس سیب زمینی ، من خودم را برای آن فولاد می کنم. 

از آنجا که من نمی دانم که آیا من در دنیای آنها تعلق دارم یا نه. ببین ، من رفتم 

من کاملاً ترک نکردم چون می خواستم. احساس کردم عمیقاً به کار اجتماعی فراخوانده ام و هنوز هم هستم.

من به کارهای سابق خود اشتیاق دارم ، به خصوص در مورد کار با افرادی که با ایده های خودکشی و اختلالات خود آزار دهنده مبارزه می کنند. 

اما من ترک کردم زیرا خیلی واضح است که ، بدون توجه به چند سخنرانی خودمراقبتی که دریافت کردم یا چند بار سؤال کردم ، قرار نبود آنچه را که لازم داشتم بدست آورم: اسکان در معلولیت. 


ببینید ، من PTSD دارم. اما در سالهای ابتدایی من به عنوان یک روانپزشک بهداشت روان ، توانایی من در مدیریت علائم من سخت تر شد. 
هرکسی که با آنها کار کردم "درک" بود و در سطح ، موارد صحیح را گفت. 

طراحی شده توسط پروژه Rubicon
اما مشکل این بود که هر وقت خواسته ام چیزی را که به نظرم کاملاً منطقی است ، کاهش دهم - کاهش انتظارات بهره وری ، کاهش ساعت اما هنوز هم نگه داشتن برخی از مراجعانم ، کار نکردن با بعضی از مشتریانی که ممکن است پزشک دیگری بهتر از آن استفاده کنند - در آنجا همیشه این فشار برگشت بود

"خوب ، اگر آنها را به عنوان مشتری قبول نکنید ، آنها باید به شخص دیگری در خارج از منطقه بروند و این یک دردسر بزرگ برای آنها خواهد بود." 

"خوب ، ما می توانیم این کار را انجام دهیم ، اما فقط به عنوان یک کار موقتی. اگر موضوع بیشتر شود ، باید در مورد آن بحث کنیم. " 

جمله هایی مانند اینها با نیازهای من به عنوان یک چیز مزاحم و ناخوشایند که من واقعاً برای دستیابی به نتیجه بهتر به آن احتیاج داشتم ، برخورد می کردند. 

از این گذشته ، مددکاران اجتماعی یاریگر هستند. آنها به کمک احتیاج ندارند ، درست است؟
ما کارهایی را انجام می دهیم که هیچ کس دیگری تصورش را نمی کند انجام دهد و آن را با یک لبخند و با پرداخت کم هزینه بسیار ناچیز انجام دهد. از آنجا که آن ما تماس . 

من سخت به این استدلال خریدم - حتی اگر می دانستم اشتباه است.

قلب و روحم را به کار انداختم و تلاش کردم که به کمتر نیاز داشته باشم. من می توانستم کارهای بیشتری انجام دهم ، بیشتر باشم. من سخت بود ، من قوی بودم. 

مشکل این بود که من در کارم خیلی خوب بودم. بسیار خوب که همکارانم موارد سختتری را در مورد آنچه که تبدیل به تخصص من شده بود برای من می فرستادند زیرا آنها فکر می کردند مسابقه خوبی برای من خواهد بود. 

آیا باید نگران عرق ریزی های شبانه باشید؟

آیا کسی به سلامتی روان مددکاران اجتماعی اهمیت می دهد؟

مزایای گشنیز برای سلامتی !

، ,  ,کار ,یک ,انجام ,اجتماعی ,، من ,به عنوان ,من می ,من سخت ,به کار ,کارهای بیشتری انجام ,توانستم کارهای بیشتری ,مددکاران اجتماعی اهمیت ,روان مددکاران اجتماعی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیک داستان گنج های کلام سئو , طراحی وب سایت , طراحی وب دلنوشته های ساناز هوالحق airiplast زیارت اسپورت روز نوشتها بیا کمک عاشقان قهوه